دکترصلاحالدین خدیو
اشاره: مسئلهی روشنفکری دینی یکی از مسائل مناقشهبرانگیز محافل فکری و روشنفکری ایران در چند سال اخیر بوده است، برخی از اندیشمندان اساساً آنرا امری پارادکسیکال دانسته؛ دینی بودن روشنفکری را امری ابتر میشمارند، عدهای از ارباب معرفتی که دغدغهی دین در عصر جدید را دارند، وجود آن را به عنوان یکی از ضرورتهای تاریخی دوران گذار در جوامع دینی، بل واجبی معرفتی میشمارند. نویسندهی مقالهی زیر، ضمن اشاره به مفهوم روشنفکری دینی به تفاوت علمای دینی جدید و قدیم پرداخته است. هرچند این مقاله در همایش «استاد علاّمه عبدالله احمدیان» در مهاباد ارایه شده است امّا میتوان ادعا نمود که گذشت بیش از دو سال از انتشار این نوشتار، از لطافت و دقایق مضامینِ آن، نکاسته است، امید است مورد استفاده و نقد خوانندگان عزیز اهل نظر قرار گیرد.
یکی از محورهای مقالات همایش را «استاد احمدیان و روشنفکری دینی» نام نهادهاند. به نظر میرسد که در تعیین این محور دقت و ریزبینی علمی و معرفتشناسی لازم صورت نگرفته است. اثبات اینکه «روشنفکری دینی» در کردستان به عنوان یک ایستار اجتماعی وجود و نمود عینی ندارد، کار دشواری نیست. این مفهوم به لحاظ تاریخی قدمتی به اندازهی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی سال 57 داشته و تبار آن به بنیادگرایی اسلامی رادیکال سالهای ابتدایی این انقلاب برمیگردد که به مرور زمان و در مواجهه با مشکلات عدیده سر راه حکومت اسلامی، ابتدا تن به نوعی عملگرایی داد و سپس در دامن تجدید نظرطلبی های معرفتی، استحاله گشته و به شکل کنونی درآمد. وجه معرفتی این پدیده معطوف به نوعی کوشش فکری نظاممند برای برقراری تعادل و توازن میان دین و مدرنیته و یا به بیان دیگر بین جوهر مدرنیته (عقلانیت خودبنیاد) و گوهر دین (وحی و ایمان) است. البته نمیتوان منکر تأثیرپذیری کلی این پدیده از جریان کلی جنبش احیاء اسلامی در جهان و نحلههای ایرانی آن مانند نوگرایان دینی (امثال مهندس بازرگان) و احیاگرانی چون (شریعتی و طالقانی) شد. صد البته به این معنا استاد احمدیان روشنفکر دینی نیست و جامعه کردستان هم اساساً به دلیل ماهیت بیشتر سنتی و کمتر مدرن شدهاش (حداقل تا سالهای اخیر) کمتر مستعد زایش و پرورش چنین تجربهای بوده است.
هرچند که به صورت کلی در میان برخی طلاب و دانشجویان علاقمندان به آثار و تولیدات روشنفکران دینی مرکز وجود دارد.
در سطور بالا به جنبش احیای دین هم اشارهای شد. اگر احیا را در برابر مرگ و موت و بیخبری بگیریم، سرچشمههای این حرکت به واکنش نخبگان جوامع مسلمان بخصوص در اوایل سدهی میلادی گذشته، به حضور نظامی و فرهنگی و اقتصادی قدرتهای استعماری غربی در درون جوامع خودشان برمیگردد. در واقع احیاگری دینی نوعی خودآگاهی ناشی از برخورد تمدن پیشرونده و در حال ترقی غرب با تمدن خموده از نفس افتاده و ضعیف اسلامی ومسائل مستحدثه از رهگذر آن بود. کوشش فکری و عملی این جنبش بصورت کلی معطوف به ارائه راهحلهای اسلامی به مسائل روز و در سطحی آرمانیتر احیای خلافت اسلامی به مثابه نماد مجد و عظمت گذشته اسلام و بازمانده دوران طلایی صدر آن بود. این جریان در پویه تاریخی نسبتاً طولانی خود و جغرافیای متنوع محل فعالیتش نحله و گرایشهای فکری گوناگونی چون اصلاحگری، نوگرایی و سنتگرایی را ذیل چتر گفتمانی خود پرورش داد. اگر برای پرهیز از اطاله کلام از سر ناچاری به حذف برخی ضروریات بپردازم، باید بگویم که مهمترین نمودهای عملی و عینی این جریان در کردستان، گروه مکتب قرآن مرحوم مفتیزاده و گروه اخوانالمسلمین (جماعت دعوت و اصلاح) هستند که اولی در ابتدای پیروزی انقلاب به صورتی نسبتاً فراگیر در عرصه اجتماع و سیاست ظاهر شد و دومی هم در دو دهه اخیر همواره حضوری در حاشیه ولی نسبتاً جدی داشته است. تا جایی که بنده اطلاع دارم استاد احمدیان با هیچکدام دارای رابطهای مستقیم، ارگانیک و مداوم نبوده است. هرچند نمیتوان منکر برخی دلبستگی و همدلیهای عاطفی و دوستانه و مراودات مقطعی و... شد. در سطح کلیتر هم نمیتوان نقش گفتمان و فراروایت جنبش احیاء اسلامی (برای فعالان حوزه دین) بر افکار، زندگی و اندیشههایش را انکار نمود، اما به نظر میرسد قراردادن قطعی و کلی او ذیل تابلوی «احیاگر اسلامی» هم با مشکلات نظری و عملی عدیدهای همراه باشد. چرا که از سویی با هیچ جریان احیاگرانه همراهی کامل نکرده و از سوی دیگر در کتاب کلام جدید (که مجموعه مقالات و نوشتههای نظریاش است) علیرغم هویدا بودن دغدغههای کلی احیاگرانه، فقدان عمق و غنای نظری لازم در نوشتهها، کار پژوهشگر را در این راستا دشوار میسازد. صدالبته در این وادی هم میتوان متذکر شد که ویژگیها و مختصات کلی جامعه کردستان ایران به دلیل روند آهسته تجدد در آن و استواری ساختهای سنتی و نیز مسایل خاص سیاسی و فرهنگی چندان مستعد بروز و ظهور چنین اندیشهها و حرکتهایی نبوده است. به عنوان مثال ظهور شخصیت احیاگری چون سعید نورسی در کردستان عثمانی بخشی به ویژگیهای شخصیتی خودش برمیگردد و بخشی دیگر هم در ارتباط مستقیم و تنگاتنگ با محیط اجتماعی آن زمان ترکیه قرار دارد که به تازگی با تحولاتی از قبیل الغای خلافت، حضور نیروهای بیگانه، اعلام جمهوریت و نیزافول اقتدار نهادهای سنتی مانند طریقتهای صوفیه روبرو شده بود. انسانها فرزند زمانه و جامعه خویشاند و آثار بجامانده و تحولات ناشی از آنها هم در ارتباطی دیالکتیکی بین اراده آنها به عنوان کارگذار و جبر زمان و مکان به عنوان ساختار قرار دارد. استاد احمدیان هم از این قاعده مستثنی نیست. او در کنار داشتن ویژگیهای شخصی چون هوش و نبوغ و ذکاوت بالاتر از میانگین جامعه، محصول و مولود جامعهای بود با نیروهای اجتماعی خاص خود. کارکردهای دینی مخصوص و ویژگیها و مختصات متفاوت از جاها و جوامع دیگر. بر مبنای این فرضیه و در نظرداشت جامعه کردستان ایران به عنوان یک واحد مستقل تحقیق، میتوان او را یکی از نمادهای بارز روحانیت «قدیم» کردستان و شاید یکی از آخرین آنها دانست. تعریف روحانیت «قدیم» تنها بر اساس تعریف، تمایز و مرزبندی با مفهوم «روحانیت جدید» ممکن است. اما قبل از آن تذکر نکتهای مهم را خالی از فایده نمیبینم و آن اینکه این تقسیمبندی فارغ از هرگونه تفاوت و ارزشگذاری خاص است و حتی تقابل دو مفهوم قدیم و جدید در آن، به معنای رویارویی مفاهیم نوگرایی و سنتگرایی هم نیست. چه ممکن است استاد احمدیان در بسیاری از محورهای فعالیت فکری و قلمی خود هم از اسلاف و هم برخی از روحانیون سنتگرا و یا منادیان سلفیگری نوگراتر و متجددتر باشد. شاید سادهترین راه برای اثبات قدیمی بودنش همان ویژگیهای شخصیتیاش بصورت جامعالجمع نقشهایی چون اسلامشناس، مفسر قرآن، مورخ، ادیب و شاعر باشد. قابلیت و تواناییهایی مشخص در شاخهای مختلف اسلامشناسی (اعم از قرآن، حدیث و کلام) تبحر و مهارت در شعر و ادبیات کردی، داشتن علایق و گرایشهای ملی و میهنپرستانه و در کنار این ویژگیهایی چون فصاحت و بلاغت در سخن و داشتن خط خوش و نکو، او را به روزگاران دوری پیوند میداد که مساجد و «حجرهها» تنها مراکز تولید دانش و معرفت در جامعه کردستان بوده و پایگاه آموزش، تربیت و نهایتاً ظهور شخصیتهای سیاسی، فرهنگی و دینی کرد به شمار میرفتند. طبعاً در جامعه سنتی و پیشامدرن کردستان در دههها و سدههای گذشته که دین نقش محوری در هویتبخشی به فرد و جامعه (شامل اجتماعات خرد و کلان انسانی) داشت، حجرهها، مساجد و تکایا به عنوان نهادهای سنتی و دیرپا و استوار و با ساختاری منطبق با ویژگیها و مختصات اجتماع ساده آن روز، کارکردهای آشکار و پنهان گوناگونی در راستای حفظ انسجام و قوام بخشی به جامعه داشتند.از کارکردهای دینی و مذهبی گرفته تا به دوش کشیدن بار شعر و ادبیات کردی و رهبری جنبشهای ناسیونالیستی یا جنبشهای بغایت مذهبی که از درونمایههای ملیگرایانه هم برخوردار بودند، همه و همه در دایره شمول این تعریف قرار میگیرند. اما امروزه و به دلایل گوناگون ساختاری و فرهنگی و... نهاد روحانیت کرد با چالشها و بحرانهای مختلف و به تبع آن پرسشهای جدی و اساسی مواجه شده و طبعاً بسیاری از کارکردهای سابق خود را از دست داده است.در حالیکه به نظر نمی آید که به صورت مشخص واجد نقش ها و کارکردهای جدیدی شده باشد که در الزام و تناظر منطقی با مقتضیات عصر جدید و نقش دین در ان باشد. مهمترین عاملی که به لحاظ ساختاری نهاد روحانیت کرد را در هیأت سایق خود دچار بحران نموده، جهانی شدن آثار مدرنیزاسیون از قبیل انقلاب در تکنولوژی ارتباطات، گسترش آموزش عمومی سکولار، رشد طبقه متوسط جدید (که ماهیتاً نمیتواند پایگاه اقتصادی روحانیت باشد)، گسترش نرخ شهرنشینی و پیامدهای معرفتی همه این تحولات به صورت رشد جهانبینیهای عرفی و حقمدار در مقابل جهانبینیهای تکلیف مدار و آنجهانی سابق، جامعه ما را وارد یک دوران طولانی گذار با آثار و دستاوردهای متضاد و پیچیده نموده که در آن نرمهای پیشین متزلزل شده و هنجارهای جدید هم هنوز نهادینه و پذیرفته نشدهاند. در جوامع در حال گذار، بسیاری از نهادهای سنتی و ریشهدار که بویژه دغدغههای دفاع و صیانت از نظم و هارمونی گذشته را دارند، دچار بحران شده و حتی برخی از کارکردهایشان به ضد کارکرد بدل میشود، یا اصلاً کارکردهای جدیدی مییابند. نهاد روحانیت کرد هم به عنوان یک نهاد سنتی و ریشهدار از این قاعده مستثنی نیست. گسترش مدارس جدید و دانشگاهها و مراکز آموزش عالی به مثابه سدی در برابر خاصیت و کارکرد سابق حجرهها و مساجد برای جذب نخبگان و استعدادهای درخشان جامعه عمل کرده و از لحاظ کمی و کیفی، سطح و میزان تولید آنها را پایین آورده و بدین وسیله کارکرد اصلی آنها را با نوعی اختلال مواجه کرده است.
در حالیکه از روحانیت کرد به عنوان یک نهاد قدیمی و ریشهدار انتظار میرود که سطح نهادمندی آن از هر تشکیلات و سازمان دیگری بالاتر باشد. اگر نهادمند شدن را فرایندی بدانیم که سازمانها و شیوههای عمل با آن ارزش و ثبات مییابند، میتوانیم ادعا نماییم که یک جنبه از بقای آن صرفاً به مسأله زمان ارتباط دارد. یعنی هر نهاد یا شیوه عملی که زمان بیشتری را پشت سر گذاشته باشد سطح نهادمندی آن بالاتر است. مثلاً میتوان فرض کرد که احتمال این که یک سازمان صدساله بتواند یک سال دیگر عمر کند، شاید صد برابر بیشتر از احتمال بقای یک سازمان یکساله باشد. نهاد کلیسا در غرب با ظهور مدرنیته و بازنگری در نقش دین در جامعه وظایف و کارکرد دیگری پیدا کرده است که بقا و نهادمندی آن را تضمین میکند. نهاد روحانیت شیعه هم که ادامه روند مدرنیزاسیون دوره پهلوی در صورت عدم وقوع انقلاب اسلامی میرفت که آن را با مشکلاتی شبیه روحانیت کرد مواجه سازد، در پیوند با قدرت مذهبی حاکم، ضمن حفظ برخی نقشها و وظایف سنتی، کارکردهای دیگری هم برای خود دستوپا کرده است. اما دقیقاً همین تحول یعنی وقوع انقلاب اسلامی و به قدرت رسیدن گرایش اسلامی فقاهتی شیعه برای روحانیت کرد، سرچشمه مشکلات و چالشهای گوناگون و عدیده دیگری شده که بر مشکلات ساختاری پیشگفته اضافه شده است.جان کلام این است که چالشهای ساختاری و کارکردی که از رهگذار مشکلات فوقالذکر برای روحانیت کرد بوجود آمده، نقش سنتی آن را به عنوان مولد و پرورنده روحانیان ادیب و شاعر و حکیم و متأله و سیاستمدار (در مقام نقشآفرینی در حرکت و جنبشهای ناسیونالیستی) که به نوعی به آنها نقش مرجعیت اجتماعی میبخشید را با چالش مواجه کرده است.. روحانی قدیم کرد گروه مرجع اجتماعی به شمار میرفت همانند نقشی که روشنفکران و نخبگان در جوامع توسعهیافته دارند. روحانی جدید اما اینگونه نیست.
از حجره و مدارس علوم دینی قدیم کردستان، ملاعبدالکریم مدرس و استاد احمدیان بیرون میآمدند، از حجرههای فعلی اگر نخبهای هم صادر شود، علی باپیر و کریکار هستند که از نظر این نوشتار نمادهای روحانی جدید به شمار میروند. البته اگر بتوان ظهور نسل جدید روحانیت کرد را به گونهای تطبیقپذیری کارکردی حجرهها و نهاد روحانیت در کل نسبت داد، باز این پرسش مطرح میشود که هستی شناختی این جریان چقدر ریشه در سنتهای قدیمی و ریشهدار روحانیت کرد دارد. به عبارت دیگر از روحانی جدید و روحانی قدیم کدامیک اصیل هستند؟ پر واضح است که از لحاظ هستیشناختی، روحانیون جدید محصول نوعی خودآگاهی برآمده از پیامدهای مدرنیته بوده و در واقع مدرنهایی سنتیاند. یعنی بدون داشتن ریشههای قدیمی و سنتی سودای بازگشت به گذشته و سنت را در سر میپرورانند. تمنایی که به دلیل ویژگیهای پارادوکسیکالشان، چیزی نزدیک به محال است. اینان برخلاف اسلاف خویش دغدغههای جهانوطنی اسلامیشان بر علایق بومی و ملیشان میچربد و به دلیل ماهیت مدرن و ایدئؤلوژیک گفتمانشان به شدت مستعد صفآرایی و تقابل با گفتمانهای غیرخودی و دیگری مانند گفتمانهای ناسیونالیسم، لیبرالیسم، مارکسیسم و... هستند. در حالیکه اسلاف آنان یعنی روحانیت قدیم درست برعکس آنان بوده و نقش نوعی چسپ اجتماعی و بافت همبندی را داشتند که در غیاب سازمانها و نهادهای مدرن، باعث حفظ همبستگی اجتماعی میشد. منباب مثال جریان ناسیونالیست سکولار تا دو سه دهه پیش بیشترین یارگیریش را از میان روحانیان انجام میداد و بخصوص عقبه تشکیلاتی و لجستیکیاش را در شبکهی وسیع امامان جماعت و پیشنمازان مناطق روستایی جستجو مینمود. صورتبندی گفتمان روحانیت نسل جدید اما در وجه تئوریکاش بر شکاف سکولار/مذهبی و در وجه سیاسیاش بر شکاف شیعه / سنی قرار دارد و این هر دو با چارچوب عمومی جنبش اجتماعی کرد (به عنوان عامل همبستگی اجتماعی) بیگانه است و این به تنهایی کافی است تا آنها را از ایفای نقش سنتی خود به عنوان گروه مرجع و نیز عامل پیوند بازدارد و به یکی از اقلیتهای سیاسی از همگسیخته جامعهی بدقوارهی در حال گذار تبدیل نماید.
ما برای گذار مسالمتآمیز به دمکراسی و مدرنیته هم به نهاد احتیاج داریم، هم به میزان بالایی سرمایه اجتماعی و روحانیت کرد در نقش سابق خود هر دوی اینها را دارد .اما در حالیکه به علت تغییرات فراوان گوناگون سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی دیگر نقش سابق به صورت دقیق ممکن نیست. برنامهای علمی نظاممند و شایسته برای بررسی مجدد و تعریف و تفکیک نقشهای روحانیت کرد بر اساس اصول و ویژگیهای قدیمی و اصیل آن و در نظرگرفتن شرایط و واقعیتهای جدید ضروری است. طرحی که در راستای افزایش سرمایه اجتماعی برآمده از آن و نیز استواری درجه نهادمندی آن باشد. از این رهگذر است که میتوانیم ادعا کنیم ما قبل از آن که به علی باپیر و کریکار نیاز داشته باشیم، نیازمند تکرار شخصیتهایی چون استاد احمدیان و استاد مدرس هستیم. دغدغه اصالتخواهی و تمنای احیای سنن و هنجارهای روحانیت قدیم، دعوایی ایدئولوژیک و از جنبش «بومیگرایی» صرف نیست که خود ریشه در برداشتهای ابزاری و غیردمکراتیک از مدرنیته دارد. بلکه درست خلاف آن بوده وبرآمده از خواهشهایی است که سر «مدرنیته بومی» در سر داشته و سودای دین مدنی و غیر ایدئولوژیک و روحانیتی اصیل و مستقل از قدرت و گفتمانهای ایدئولوژیزده را در سر میپروراند.
نظرات
دکتر خدیو دست مریزاد، امیدوارم نوشتهی شما توسط روحانیون جدید و قدیم مورد واکاوی و نقادی قرار گیرد.<br /> یه دوست
(نگاهی گذرا به احوال، آثار و افکار استاد علامه دکتر ملا عبدالله احمدیان) <br /> <br /> احمد احمدیان<br /> مدرس دانشگاه آزاد اسلامی مهاباد<br /> <br /> آتش غم بی تو تا در جان کردستان فتاد/ آتش حسرت نه در ایران که در کیهان فتاد <br /> رفتی سوی عرش و چشم فرش در دنبال تست/ زین سفر هنگامهای در گنبد گردان فتاد <br /> ولوله از میزبان در عالم بالا گرفت/ غلغله در محفل گردون از این مهمان فتاد<br /> آن مقامات منیع و آن مقالات بدیع/ آن رسالات نو، آنسان از کف انسان فتاد <br /> صیت تو عالم بگیرد، نام تو پایا بود/ کی نشان چون تویی در بوته نسیان فتاد <br /> این ناچیز کمبضاعت چگونه میتواند درباره آنکه در زمان خود «محیط فضل و آداب» بود و مجمعالفضایل، و جامع علوم و معارف انسانی و کلیه دانشهای معقول و منقول بود، چیزی بگوید و از بحر وجود ذیوجود و آثار محمود او چقدر میتواند در کوزه کمگنجایش مقاله ناقابل خود بریزد؟ اما به هر حال به حکم «ما لایدرک کلّه لایترک کلّه»، قطرهای از دریای کمالات و فضایل و اندیشههای والا و جامعیت حجیتآفرین استاد علامه دکتر حاج ملا عبدالله احمدیان را بر میشماریم.<br /> استاد ما چهرهای شاداب و جذاب داشت، با قامتی کوتاه و شخصیتی بلند که در آن اندام دلارام، جهانی صفا و اخلاص، کمال و جمال ، فضل و هنر، عزتنفس و مناعتطبع، دانش و بینش ، حکمت و معرفت ، مهر و عطوفت و انسانیت ، علو روح و سعهصدر، ظرافتطبع و لطافتذوق جای گزیده بود که گفتی: «جهانی است بنشسته در گوشهای». «لو جئته لرایت الناس فی رجل/ و الدهر فی ساعه و الأرض فی دار». حافظه سحار، هوش و خرد سرشار، خوشذوقی و خوشمحضری، حضور ذهن و حاضرجوابی، آزادگی و وارستگی، حقپرستی و زورستیزی، صراحت و صداقت و شهامت، گرمی و شورانگیزی بیان، گستره دانش و بینش و حکمت و معرفت، خط چشمنواز و دلربا، نثر دلآویز و شیوا، استقلال رأی و اندیشه، استحکام تفکر و استواری تعقل، استغنای روح و روان: آراسته بر همه فضایل/ پیراسته از همه رذایل. <br /> آز و نیاز را در ساحت وجودش راهی نبود. از گرداب ریاست و مرداب سیاست پرهیز و گریز داشت. نه در سر سودای جاه، و نه در دل غوغای مقام داشت. نسبت به اهل فضل واقعی فروتن بود، برعکس بر مدعیان و لفاظان، نگاهی سرد و در خور آنان داشت. محضرش کعبه آمال دانشجویان و طلاب و پژوهشگران و محل حل مشکلات و معضلات علوم به شمار میآمد. از چاپلوسی و خوشامدگویی به شدت بیزار بود. نه در سراسر عمر نسبت به احدی چاپلوسی کرد و نه به مداحی هیچ شخصیتی ـ چه حقیقی و چه حقوقی ـ پرداخت و نه چاپلوسی دیگری را نسبت به خود بر میتافت. زخارف و زیورها و تفاخر و تکاثر دنیا در نظرش ناچیز و بیارزش مینمود. خوشمشرب و مجلسآرا بود. لبخند رخسارش، چون آهنگ گفتارش، نماد طنزی روحافزا بود. حافظهاش چنان فراگیر و دامنگستر بود که همه خواندهها و دیدهها و شنیدهها از روزگار کودکی، چون لوح محفوظ بر خاطرش نقش بسته بود. حدت ذهن و قدرت هوش و استعداد شگفتانگیز استنباط و تحلیل قضایا نیز به مدد حافظهاش شتافته بودند و افزون بر آنها، عشق وافر به مطالعه و آموزه و اندوزه علمی نیز با ذات استاد جوش خورده و پیوند یافته بود و الحق که بدیع زمان بود و فرید دوران. به تایید همدورهایهای استاد، غالب اساتید ایشان و بویژه دانشمند سترگ و علامه مفضال و بیهمال، استاد ملا محمدباقر بالک، متکلم بیبدیل معاصر و صاحب کتاب ماندگار « دررالجلالیة» در دو جلد قطور در حوزه کلام و فلسفه اسلامی، که به پشتگرمی حافظه درخشان خود به فلک باج نمیداد، شاگرد خویش «ملا عبدالله» را خوب شناخته بود و گاهی در نقل مطالب، جانب احتیاط را نگه میداشت و از او تأییدیه میخواست و میگفت:« ملا عبدالله اینطور نیست؟»<br /> علامه احمدیان دایرهالمعارف زندهای بود از علوم انسانی و اسلامی و معارف بشری: از لغت و زبان، ادب و بیان، ملل و نحل، فلسفه و حکمت و منطق، علم رجال و انساب، فقهاللغه و فرایض، فقه و علم اصول، تاریخ و جغرافیا، هیات و نجوم و اسطرلاب و ریاضیات و فلکیات و تشریح، معانی و بیان و بدیع، عروض و قافیه، تفسیر قرآن و قرآنپژوهی، حدیثشناسی و حدیثپژوهی، اسلامشناسی و دینپژوهی و معرفتشناسی، کلام جدید و کلام قدیم و حتی فلسفه دین و فلسفه غرب و جامعهشناسی و روانشناسی و علوم طبیعی و هنرشناسی و هنرپژوهی. <br /> استاد احمدیان وقوف و آگاهی بر دانشهای مذکور و اخیر را برای یک مبلغ دین ضروری میداند و در کتاب «اسلامپژوهی و روششناسی معرفتی» (زیر چاپ) چنین میگوید: «مبلغ دین باید از جامعهشناسی و روانشناسی تا این حد آگاه باشد که بتواند در فضای تمایلات دستهها و گروههای مختلف، نقطههای جذب و دفع و نقطههای ذوب و انجماد را تشخیص دهد تا بتواند در اثنای تبلیغ که به این فضاها میرسد، با محاسبه این نقطهها و کار کردن روی آنها تحول عمیقی در این فضاها به وجود آورد. مبلغ دین باید علاوه بر جامعهشناسی و فلسفه ادیان و منطق استدلالی، در علوم زمینشناسی، نجوم و گیاهشناسی و زیستشناسی و اندامشناسی و فیزیک و شیمی و بقیه علوم زمان، اطلاعات کافی داشته باشد. ضرورت این آگاهیها و این اطلاعات بدین جهت است که همچنان که در سابق بیان گردید، همیشه در امر تبلیغ دین ساختمانهای محکم قدیمی منهدم میگردند و بناهای محکم جدیدی تأسیس میشوند». <br /> والحق که خود استاد احمدیان مصداق بارز و عینی و الگوی تمام عیار یک مبلغ دینی بود که واجد کلیه صفات و ویژگیهای ذکر شده برای یک مبلغ دینی در اثر فوقالاشاره بودند.<br /> آنچه از آثار قلمی استاد بر جای مانده هر چند در کردستان ایران و در میان جامعه اهلسنت ایران هم از حیث متد و روش علمی ـ پژوهشی و شیوه تحلیلی ـ انتقادی و کیفیت و کمیت توأمان آثار تألیفی ـ تحقیقی و هم از لحاظ حجیت و جامعیت آثارش منحصر به فرد هستند (جدای از اینکه آثار چاپ شده استاد، در واقع نیمی از آثار تألیفی ایشان را در بر میگیرد و هنوز نیمی از آثار استاد یا زیر چاپ یا آماده چاپاند)، ولی نسبت به گستره معرفت و دانش وی و بینش ژرف و ذهن وقّاد و تحلیلگر وی و تفکرات و اندیشههای والا و نوگرایانه وی و نسبت به سلطنت و هیمنه علمی وی، اندکی است از بسیار و قطرهای است از دریای زخّار! و این آثار عشری از عشیر مقام علمی و تفکرات و اندیشههای والای او را نمینمایاند. <br /> اقبال عامه دانشجویان، دانشگاهیان و پژوهشگران حوزههای مختلف علوم اسلامی و الهیات و معارف اسلامی به تألیفات و تحقیقات استاد احمدیان، از دیگر موفقیتهای چشمگیر و کمنظیر ایشان میباشد، طوری که دو تألیف از تألیفات ایشان: «کلید حدیثشناسی» و «سیر تحلیلی کلام اهلسنت» سالهاست که منبع آزمون تعیین سطح و اعطای مدرک به روحانیون اهلسنت ایران هست که این آزمون هر ساله توسط دانشگاه تهران برگزار میشود و تعیین این کتابها نیز به عنوان منابع این آزمون، توسط دانشگاه تهران صورت پذیرفته است. همچنین در بسیاری از دانشگاهها، کتابهای: «کلید حدیثشناسی»، «تاریخ حدیث»، «کلام جدید»، «قرآنشناسی»، «الایضاح»، «سیر تحلیلی کلام اهلسنت» و دیگر تألیفات و تحقیقات استاد احمدیان به عنوان کتاب درسی دانشگاهی در رشتههای «علوم قرآن و حدیث» و «فلسفه و کلام اسلامی» مورد استفاده اساتید دانشگاه و دانشجویان قرار میگیرند و بسیاری از این کتابها به عنوان منابع آزمون کارشناسی ارشد دانشگاهها در رشته الهیات و معارف اسلامی توسط برخی از اساتید دانشگاهی معرفی میشوند. <br /> جالب اینکه غالب کتابهای پیشگفته همزمان با تدریس دروس دانشگاهی مربوطه و واحدهای دانشگاهی همنام در دانشگاه آزاد اسلامی مهاباد (در طول 10 سال تدریس استاد احمدیان در این دانشگاه [ از سال 1372 تا 1382] و به علت کمبود یا نبود منابع تحقیقی مرتبط، توسط استاد احمدیان تألیف شدهاند و توسط خود ایشان در همانجا تدریس شدهاند. از دیگر خدمات علمی ـ فرهنگی ایشان اینکه به همت و پایمردی و پیگیری استاد احمدیان و به خاطر جایگاه رفیع علمی ایشان و تألیفات گرانسنگ وی بود که با تأسیس دو رشته دانشگاهی «زبان و ادبیات عرب» و «علوم قرآن و حدیث» در دانشگاه آزاد اسلامی مهاباد موافقت شد و این رشتهها هماکنون دایر میباشند و هر ساله دانشجویانی برای تحصیل در این دو رشته مورد پذیرش قرار میگیرند. <br /> او استادی بود که اگر در یکی از پهنههای علوم انسانی و در یکی از حوزههای علوم و معارف اسلامی، دست به قلم میبرد، اصحاب دعوی را چارهای نبود جز سپر افکندن!<br /> ایشان از همان دوران طلبگی چنان به فضل و علم و ادب و قوه اجتهاد و استنباط و استقصا مشهور و از اقران و مسنتران از خود متمایز گردید که در کلیه علوم و معارف اسلامی و انسانی و دانشهای معقول و منقول و علوم ادبی، فرد شاخص و ممتازی شناخته شد. و یکی از چند ستاره «قدر اول» آسمان علم و معرفت و فضل و ادب کردستان و اهلسنت ایران به شمار آمد و کمکم به مقامی رسید که شعر « بُحْتری» شاهد صادقی بر آن است که: و أری الخلق مجمعین علی فضـ / ـلک ما بین سید و مسود / عرف العالمون فضلک بالعلــ / م و قال الجهال بالتقلید.<br /> و خصال و استعدادهای ذاتی و فضایل و کمالات اکتسابیاش او را در علم و معرفت و ادب، مشار بالبنان خاص و عام ساخت تا بدان جا که نه مغبوط بلکه محسود عده قلیلی از همگنان گشت؛ محسودیتی که نه تنها تا زنده بود، بل پس از مرگش نیز او را رها نکرد. در این خصوص شاعر عرب چه خوش سروده: صم إذا سمعوا خیراً ذکرت به / و إن ذکرت بشر کلهم أذن / إن یسمعوا ریبه طاروا بها فرحاً / منی، و ما سمعوا من صالح دفنوا. یعنی: «اینان اگر کسی مرا به نیکی یاد کند، همگی کراند، اما اگر به بدی یاد شوم، همه سر تا پا گوشند. اگر تهمت و سخن نامناسب و مشکوکی دربارهام بشنوند، از خوشحالی به پرواز در میآیند و آن را به همه می رساندند و بازگو میکنند و اگر چیز خوبی از من بشنوند، آن را پنهان میکنند و زیر خاک مینهند».<br /> در حالی که اینان به قول « أبوتمام» غافلند از اینکه: و إذا أراد الله نشر فضیله/ طویت أتاح لها لسان حسود / لولا اشتعال النار فیما جاورت/ ما کان یعرف طیب عرف العود.<br /> و به قول حافظ: او را به چشم پاک توان دید چون هلال/ هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست. <br /> استاد علامه مفضال، دانشمند بیهمالی بود که توأمان مرجعیت و جامعیت حجیتآفرین را در کلیه علوم و معارف اسلامی و دانشهای معقول و منقول در کردستان ایران و جامعه اهلسنت ایران در دوران معاصر، دارا بود. و البته تتبعات و تحقیقات و تألیفات و تصنیفات متعدد و گوناگون تحلیلی، روشمند و آوانگارد ایشان که حاوی و در برگیرنده نظرات و دیدگاههای ابتکاری، انتقادی و بدیع ایشان است، به اضافه قریب به 50 سال جالس بودن بر کرسی تدریس کلیه علوم و معارف اسلامی و دانشهای معقول و منقول در کلیه سطوح، به همراه مقالات پر شمار علمی ـ تحلیلی و سخنرانیهای متعدد علمی ـ تحقیقی و ادبی ـ فرهنگی گواه صادق این ادعاست.<br /> هر چه او نگاشته نمونه کاملی از تحقیق و تحلیل و تتبع و موشکافی و استنباط و استقصای علمی و قضاوت درست و نکتهسنجیهای ظریف و استشهادات لطیف است و رشحات قلم پر برکات او در نوع خود بینظیر است و اقوال تحقیقی او حجیت داشته و راهگشای محققان و متتبعان است. در این خصوص دانشمند فرزانه و فرهیخته و علامه مفضال قاضی ملا محمد خضری اشنوی حنفی که صاحب تألیفات عدیده چاپ شده به زبان فارسی و عربی میباشند، در بخشی از نامه مورخه 14/7 /1365 خود که در خصوص یکی از تألیفات استاد احمدیان آن را نگاشتهاند، چنین مینویسند:<br /> « فاضل اندیشمند، استاد عالیمقام، حضرت مستطاب فضایل آداب، آقای حاج ملا عبدالله احمدیان «دامت برکات افاضاتکم». رساله حسنی المقاله «سبْعُک أُحقّ» به وسیله برادر محترم آقای موفقی زیارت و بر چشم نهاده شد؛ از حی منّان جلّجلاله دوام صحت وجود مبارک آن دانشمند اندیشمند را خواستارم. واقعاً انشا و املا و ربط و ضبط و مدعی و ملازمه دلایلش بسیار بسیار از تألیفات امثال حقیر از هر لحاظ رساتر و شیرینتر و به قول مرحوم مبرور قاضی مکری نوراللهمرقده دنداندارتر است و اینکه نامش «سبْعُک أُحقّ» میباشد، باید هر مطالعهکنندهای عرض کند: «سعیک اشکر». محب صمیمی ـ قاضی خضری 14/7/1365».<br /> تجلی و تشعشع علمی و ادبی علامه احمدیان در سخن و سخنوری و تدریس و نحوه تکلم و شیرین بیانی و سخنرانیهای ادبی و مواعظ و خطبهها و خطابههایش نیز همانند آثار مکتوبش کاملاً هویدا و آشکار و نمایان بود.<br /> میتوان گفت که استاد علامه، کلامش همانند نوشتهاش و نوشتهاش همانند کلامش، دلنشین و جذاب و شیوا و دلربا و در عین حال فخیم و فاخر و دارای جزالت و عذوبت توأمان بود. استاد علامه، با همه خوشقلمی و رواننویسی که مسلماً در تحریرات و نویسندگی از « أمراء بیان» شناخته میشود، بیان شفاهی و تدریس و سخنرانی و خطابه و مواعظش نیز همانطور بود. طوری که مشکل است در کردستان ایران و در دوره معاصر کسی را یافت که در شیرینسخنی، خوشبیانی، فصاحت و بلاغت و ملاحت و طلاقت کلام و لسان برتر، از او بالاتر باشد.<br /> در کلام و گفتار و سخنان وی به هنگام خطابه و سخنرانی، از نظر لفظی هیجان و حرکتی خاص دیده میشد که تأثیر آن شبیه نواهای مهیج و شورانگیزی است که از آلات طرب بر میخیزد، و ولوله و غوغایی در شنونده بر می انگیزد، و البته صفت بارزی که هم در گفتار و سخنرانیهای ادبی و خطابهها و مواعظش و هم در نوشتارها و آثار ادبی و علیالخصوص در نثر کردی و نثرهای مسجع و مناجاتهای مسجع کردی ایشان، وی را از دیگر سخنرانان و سخنوران و نویسندگان و خطبا مشخص و ممتاز و متمایز میسازد، همان دبدبه و طنطنه و شکوهی است که در گفتار و نوشتار و سخنان او پدیدار است و الحق آن لقبی که در ادبیات عرب به «أعشی» دادهاند و او را «صناجة» گفتهاند، زیرا در شعرش زمزمه و صدایی ( انعکاس صوتی) هست و گویی که در موقع انشاد شعر او، کس دیگر نیز همراه و همآواز با شما آن را میخواند، به تمام معنی درباره نوشتار ادبی و گفتار و سخنرانیهای علامه احمدیان نیز صدق میکند.<br /> آنان که سعادت حضور در پای سخنرانیهای ادبی و سخنرانیهای علمی و خطابهها و مواعظ و سخنرانیهای دینی ـ معرفتی ایشان را داشتهاند، میدانند که چون او لب به سخن میگشود، « قند فراوان» از دو لب خود میریخت و به راستی که این بیت شعر وصف حال اوست که: چون به سخن گرم شود مرکبش/ جان به لب آید که ببوسد لبش.<br /> علاوه بر همه اینها، نثر کردی استاد احمدیان دارای سبک و اسلوبی ویژه و منحصر میباشد. نثر کردی ایشان نثری جاذب و اثرگذار و با قدرت انتقالی شگفت و توصیفهای واقعنما میباشد. چنانکه بعد از مطالعه، سیمای یکایک شخصیتها و تکتک مناظر تا مدتها در ذهن خواننده میماند و با آنها زندگی میکند. نثر کردی ایشان از جنبههای مختلف زیباییشناختی، نحوی، ساختواژی، آواییشناختی و واژگانشناختی، جای تحقیق و تأمل و درنگ بسیار است.<br /> نثر کردی وی، نثری محکم و منسجم و استوار و پرنفس، نافذ، صریح، دقیق، صمیمی، حساس و زنده و واقعی و عاری از یکنواختی ملالآور است. علاوه بر این نثر کردی او نثری است شاعرانه، هم از نظر فرم و صنایع لفظی و هم از نظر محتوا و درونمایه و صنایع معنوی. نثر کردی او طرز و طور منحصر به فرد دارد و در واقع «سبک اختصاصی یا شخصی» اوست و به قول معروف: نثر، معرف نویسنده است و نام گوینده را جار میزند.<br /> نثر فارسی وی نیز که در کتابهای تحلیلی ـ تحقیقی و آثار علمی ـ پژوهشی به آن بر میخوریم (نه در آثار ادبی که به زبان کردی نگارش یافتهاند و از آن یاد شد)، در خور تأمل و تحقیق و بررسی است. استاد علامه در غالب آثار فارسی خویش، لعابی نازک از صبغه داستانوارگی و طنزگونگی بر نثر محققانه و تحلیلی خود مینشاند تا خواننده حتی پس از ساعتها مطالعه، گرد ملال بر رخسارش ننشیند و این همان هنر «سهل ممتنع» است.<br /> با وجود تبحر کمنظیر استاد، در زبان و ادبیات عرب، درصد لغات و ترکیبات و اصطلاحات عربی در نثر فارسی او اندک است و آن هم اولاً لغات آشنا و جا افتاده و در ثانی در خدمت کلیت زبان و مکمل آهنگ کلام است. به همین دلیل است که نثر فارسی او را «نثری جوان» خواندهاند. ایشان گاهی برای تحلیل، توجیه و اثبات سخن، از تشبیه، تمثیل و تلمیح سود میجوید، اما نه چنانکه خواننده غیرمتخصص درنیابد. نثر فارسی او از جمله نمونههای عالی، سالم و سرزنده نثر محققانه معاصر است.<br /> یکی از شگفتیهای شخصیت استاد علامه، به رغم درون پیچیده فلسفی و تفکر جدی و روحیه علمی ایشان، شوخطبعیها و نکتهگیریها و مطایبات اوست. گرچه در تمام آثار ایشان رگههایی از طنزی پنهان را میتوان ردیابی کرد، اما نوشتههای مشخصاً طنزی ایشان، یکی « گهلحو» است (که داستانی است به زبان کردی و در 127 صفحه که در سال 1370 و در تیراژ 3000 نسخه به چاپ رسیده ) و دیگری برنامهها و نوشتههای طنز اجتماعی ایشان که در رادیو مهاباد (1359ـ 1351) قرائت و پخش میگردید و بالغ بر 1000 برنامه و نوشته طنز اجتماعی میباشد ( به زبان کردی). همچنین منشآت و نامههای ادبی ایشان، به ویژه نامههای ادبی مبادله شده بین استاد احمدیان و استاد محمد نوری ( عطری گلولانی)، ادیب و شاعر بزرگ معاصر کرد، که حدود 100 صفحه میباشند. <br /> طنز استاد احمدیان ابزاری است برنده در خدمت انتقاد؛ انتقاد از خرافات و کجاندیشیها و کجفهمیهای رایج و مرسوم و عادات و سنتهای مألوف جامعه که ظاهراً این عادات مذموم و رسوم و سنتهای نکوهیده اجتماعی، صبغه دینی و مذهبی نیز به خود گرفتهاند و از سوی عامه مردم، ممهور به مهر دین و مذهب شناخته شدهاند. استاد احمدیان در طنزهای اجتماعی خود اندیشمندانه و روشاندیشانه و به گونهای روشمند، مرز میان دین معقول و مستدل و مستند را با خرافات و عادات و رسوم مألوف و سنتهای مذموم [بدعتها] که با دین عجین و آمیخته شدهاند، مشخص و نمایان ساخته و مخاطب خویش را نیز حکیمانه از این مرزبندی و مرزشناسی میآگاهاند و مطلع میسازد. <br /> استاد علامه در طنزهای اجتماعی خویش، «رندی اندیشهور و روشنفکری تیزبین» و نکتهیاب و باریکبین است و با طنز خاص خود به گونهای کاملاً هنرمندانه و روشمند به خرافات و رسوم و سنتهای نکوهیده رایج میتاخت و در این کار اهل مجامله نبود. این خصلت طنزپردازی وی با آن «شخصیت و قیافه تودار» و در کنار آن کارنامه درخشان و بلند بالای علمی ـ فرهنگی و تحلیلی ـ تحقیقی، تأثیر مضاعف داشت.<br /> علاوه بر همه این فضایل و کمالات و این همه هنرهای گوناگون، استاد احمدیان در هنر خوشنویسی و در نگارش و کتابت انواع و اقسام خطوط ایرانی و اسلامی متبحر و متخصص بود و از خوشنویسان نامور معاصر کردستان محسوب میگردد. استاد علامه خطی بسیار خوش و نیکو داشت که نستعلیقش به پر طاووس و نسخش بر عارض عروس طعنه میزد.<br /> از دیگر جنبههای شخصیت چند بعدی استاد علامه، فعالیت چشمگیر و مداوم و اثرگذار ایشان در عرصه مطبوعات و نشریات است. استاد علامه در مدت 25 سال فعالیت مطبوعاتی(1383ـ1358) بیش از 200 مقاله علمی، تحقیقی، تحلیلی، تاریخی، ادبی و انتقادی نگاشتهاند که بالغ بر یکصد مقاله از آنها در زمان حیات ایشان و در بیش 20 نشریه کشوری و منطقهای و محلی چاپ و منتشر شدهاند که اولین آنها مقالهای است تحت عنوان: «میدانید دعوا بر سر چیست؟» در دفاع از مواضع اهلسنت ایران در بحبوحه انقلاب که در روزنامه اطلاعات، سهشنبه 12 مرداد 1358 به چاپ رسیده است و آخرین مقالهای که در زمان حیاتشان چاپ شده مقاله «سوکه ئاوریک له میژووی زمان و ویژهی کوردی» است که در هفتهنامه سیروان و در روز شنبه 23/3/83 یعنی دقیقاً در روز ارتحال ایشان به چاپ رسیده است و آخرین مقالهای که تا این لحظه و بعد از فوت ایشان چاپ و منتشر شده است، مقالهای است تحت عنوان «گاهی خداوند پیروزی را به تأخیر میاندازد» که در مجله ندای اسلام منتشر شد و در واقع یکصد و سی و پنجمین مقاله منتشر شده استاد احمدیان میباشد.<br /> از دیگر ابعاد شخصیت چند بعدی استاد احمدیان، تخصص و تبحر ویژه ایشان در فلسفه اسلامی بود که در این رابطه تنها به ذکر نقل قولی از «دکتر رضا گرجیزاد» در ماهنامه سراسری و وزین کیهان فرهنگی، شماره 214، مرداد 83، صفحه 42 اکتفا میکنیم که در مقالهای تحت عنوان: «یادکردی از عالم عامل کرد: حاج ملا عبدالله احمدیان و 50 سال خدمات فرهنگی» چنین در رابطه با این بعد از شخصیت استاد، سخن میگوید:<br /> «مرحوم استاد احمدیان از نادر افراد در بین حوزههای علمیه اهلسنت کرد بود که به فلسفه روی آورد و با پشتکار و جدیت موفق شد کتابهای این رشته از جمله «شفا»ی ابنسینا و « منظومه» سبزواری را نزد دو تن از نامداران علمای کرد، علامه ملا باقر بالک و علامه ملا عصامالدین شفیعی بخواند و بعدها موفق شد خود نیز به تدریس انتقادی آنها بپردازد».<br /> یکی دیگر از ابعاد و جنبههای برجسته و ممتاز شخصیت چند بعدی علامه احمدیان، استقلالاندیشگی ایشان بود. استاد احمدیان خوشبختانه در تمام طول زندگانیش استقلالاندیشگی خویش را حفظ و صیانت کرد و در دام هیچ جریان و گروه و دسته و تشکل و تحزب و حاکمیتی نیفتاد و گرفتار عوامزدگی رایج و متداول نیز نگردید. همین استقلالاندیشه به علاوه عدم ارتزاق از دین و همچنین هجرت تخصصی و چند منبعی بعد علمی ـ تخصصی ایشان که مقوم اندیشهورزی و تولیدگری ایشان بود، و نیز درد دین داشتن (هم دغدغه توانایی دین و هم دغدغه خلوص دین را به طور توأمان داشتن) به اضافه علاقه وافر به فکر و هنر و ادبیات و مطبوعات و همچنین نگاه انتقادی و بینش تحلیلی ایشان و درک شرایط و مقتضیات و نیازهای زمانه، مجموعاً باعث شد که به عنوان برجستهترین و گویاترین الگوی روشنفکری دینی در کردستان ایران مطرح و مطمحنظر باشد.<br /> در همین رابطه دکتر جلال جلالیزاده ـ استاد گروه فقه شافعی دانشگاه تهران و نماینده پیشین مردم سنندج در مجلس شورای اسلامی ـ در مقالهای تحت عنوان: « استاد احمدیان به تمام معنا، یک روشنفکر دینی بود» (هفتهنامه سیروان، شماره 279،30 خرداد 1383 ، صفحه 4) چنین میگوید: «یکی از ویژگیهای فراموشناشدنی ایشان، درک نیاز و ضرورت جامعه کتابخوان و قشر تحصیلکرده بود که در هر موضوعی احساس نیاز میکرد، اثری را تدوین و تألیف میکرد. در مسائل فقهی، کلامی، تاریخ، معرفی شخصیتها و مسائل کلامی جدید، آنچه را در توان داشت به رشته تحریر در آورد. او زنده است، زیرا با آثار جاودان و احساس مسئولیت و دفاع از مکتب، نه تنها حیات خود را جاودان کرد، بلکه با آگاهیبخشی و ایمان به راه خود و عشق به خدمت، توانست رسالت و تعهد خود را در ابلاغ پیام دین ایفا نماید. او هم مسجد را میشناخت و هم دانشگاه را و هم حامی فرهنگ ملی بود و هم مدافع ارزشهای دینی و به همین دلیل بود که در میان اقشار مختلف از احترام خاصی برخوردار بود. آن مرحوم تلاش کرد تا اسلام را به عنوان مکتب تعقل و تدبر و تفکر بشناساند و دین را بر اساس تحقیق معرفی کند و شبههها را از ذهن و مغز جوانان بزداید و با طرح مسائل فکری، مخاطبانش را به اندیشیدن وا دارد و با تشویق اندیشهورزی به حل مشکلات جامعه اهتمام نماید. او توانست در احساس، فکر و شعور مردم انگیزش ایجاد کند و استعدادها را به شکوفایی وا دارد. آنچه که موجب تمایز او از دیگران شده بود، شناخت زمان و درک نیازها و ضرورتها و تلاش برای پاسخگویی به مسائل مستحدثه و شبهات بود. او نشان داد که انسان باید تا دم مرگ لحظهای ننشیند و از تلاش باز نماند و خود را وقف روشنفکری و تنویر افکار نماید. در افکار و اندیشههای خود تجدیدنظر نماید و لحظهای از رشد و دگرگونی باز نماند. وی حقیقتجویی جوانان را درک کرده بود و بدین سبب عشق و علاقه زایدالوصفی به او نشان میدادند و در مورد او مقالات و مطالبی مینوشتند. او هرگز در بند تقلید گرفتار نشد، بلکه تحقیقات و پژوهشهای آزادانه، استفاده از مراجع متعدد و آزاداندیشی، در تکامل فکر و سیر اندیشه او مؤثر بود. ایشان به تمام معنا یک روشنفکر دینی بود؛ زیرا هم زمانشناس بود و هم مسائل جامعه را به خوبی تشخیص میداد و هم دید انتقادی داشت و هم دلسوز بود».<br /> و اما نکته حائز اهمیت اینکه، استقلالاندیشگی علامه احمدیان، البته به معنی بر کنار ماندن ایشان از مسائل سیاسی و اجتماعی دوران زندگیاش نیست، بلکه او دارای نوعی «تقوای سیاسی» بود، و چنانکه قبلاً نیز ذکر شد «از گرداب ریاست و مرداب سیاست پرهیز و گریز داشت». او همواره تلاش کرد با توصیف صادقانه واقعیت، تصوراتی را که اندیشه حامیان وضع موجود بر آنها استوار بود، درهم شکند؛ تصوراتی از قبیل بسامان بودن اوضاع و سعادتمندی تودهها را به انحای مختلف به ریشخند میگرفت یا بر آن میتاخت. روح متلاطمی که زندگی و آسایش و فراغ بال و جاه و متاع دنیوی را به خاطر اندیشههای والایش و آرمانهای سترگش و تفکرات متعالیش و دغدغههای مبارکش از خود دریغ کرد، چگونه ممکن بود به اسارت تحزبی یا جریانی یا گروهی و یا حاکمیتی گردن نهد و یا گرفتار عوامزدگیای گردد که در واقع مقوم ارتزاق این قشر میباشد.<br /> شأن نویسنده «سیمای صادق فاروق اعظم» فراتر از آن بود که ستیغ استقلال فکری و استغنای روحی خویش را ترک گفته و در حضیض نیاز و تقید و ارتزاق گرفتار آید.<br /> و سخن آخرـ از قول شاملو ـ اینکه: « و دریا به جرعهای که تو از چاه خوردهای، حسادت میکند».<br /> <br /> <br /> <br /> ----------------------------------------<br /> منابع <br /> <br /> 1ـ آگشته، فرهاد (حسن) (1382) «پنجاه سال خدمت علمی ـ فرهنگی ملا عبدالله احمدیان»، هفتهنامه سیروان، شماره 267، 16 اسفند 1382 ، ص15.<br /> 2ـ آگشته، فرهاد (حسن) ( 1384 ) « استاد احمدیان؛ به تنهایی یک دانشگاه »، دوهفتهنامه پیام کردستان، 5 تیر 1384، ص5 . <br /> 3ـ آگشته، فرهاد (حسن) (1384) «سهم حجرههای کردستان در بالندگی زبان و ادبیات عرب»، به بهانه چاپ کتاب عربی «الایضاح» علامه ملا عبدالله احمدیان، هفتهنامه سیروان، شماره 351، 9/7/84، ص14.<br /> 4ـ آگشته، فرهاد (حسن) (1385) «استاد احمدیان و نواندیشی دینی در کردستان ایران»، هفتهنامه سیروان، شماره 386، 27 خرداد 85 ، ص4.<br /> 5ـ احمدیان، عبدالله، (چاپ نشده)، اسلامپژوهی و روششناسی معرفتی. <br /> 6ـ خدیو، صلاحالدین (دکتر) (1383)، «خاموشی یک نماد» به بهانه درگذشت زندهیاد حاج ملا عبدالله احمدیان، دوهفتهنامه روژهه لات، شماره 10، 8 تیر 1383، ص 6.<br /> 7ـ جلالیزاده، جلال (دکتر) (1383) «استاد احمدیان به تمام معنا یک روشنفکر دینی بود» هفتهنامهی سیروان، شماره 279، 30 خرداد 1383، ص4.<br /> 8ـ رامیدینیا، مهرداد (1385)، «سال شمار فرهنگی و شناختنامه اجمالی علامه احمدیان» هفتهنامه سیروان، شماره 422، 21 بهمن 1385، ص14.<br /> 9ـ سعیدیاصل، احسان (1383) «استاد احمدیان از تبار دانشمندان اندیشور و روشنفکران تولیدگر» هفتهنامه سیروان، شماره 279، 30 خرداد 1383 ، ص17. <br /> 10ـ فاضلی، محمد (پروفسور) (1385)، متن پیام پروفسور دکتر محمد فاضلی استاد ممتاز دانشگاه مشهد و از طلاب و شاگردان سابق علامه احمدیان، به همایش بزرگداشت مقام علمی ـ فرهنگی علامه دکتر ملا عبدالله احمدیان در 11/10/1385 (مهاباد ـ تالار اجتماعات دانشگاه آزاد اسلامی مهاباد).<br /> 11ـ کریمی، عبدالسلام ( 1383) «قطرهای از دریا» یادی از استاد علامه احمدیان، فصلنامه ندای اسلام، شماره 21، بهار 84، ص 13ـ 9.<br /> 12ـ گرجیزاده، رضا (دکتر) (1383)، «یاد کردی از عالم عامل کرد: حاج ملا عبدالله احمدیان و 50 سال خدمات فرهنگی»، ماهنامه سراسری کیهان فرهنگی، شماره 214، مرداد 83، ص43.<br /> 13ـ علیار، ناصر (خادم العلما) (1383) «زندگی و شخصیت استاد احمدیان» (به زبان کردی)، سیروان 322، (سیروان ماه)، اسفند 1383، ص 24ـ23.<br /> <br /> <br />
خدایش رحمت کند پر انرژی و شیرین گفتار بود اهل نظر